اکنون دیگر «نیم دانگ پیونگ یانگ» برای کتابدوستان نامی آشناست. جدیدترین کتاب (تا امروز) «رضا امیرخانی» با همان قلم شیوا و همان نشر افق.
رسمالخط
اگر عادت داشته باشید از اولین صفحهی کتاب شروع به مطالعه کنید و حتی تقدیمها و شناسنامهی کتابها را هم نگاهی بیندازید، جملهای توجهتان را جلب میکند که: «رسمالخط این کتاب مطابق دیدگاه مولف است.» رسمالخط همیشگی وی که امیرخانی دربارهی آن میگوید: «دلیل آن از یک سو به گسترش زبان فارسی مربوط میشود و از سوی دیگر به خطراتی که این زبان را تهدید میکند. این امر نگرانیهایی را در من ایجاد کرده و به همین دلیل دست به این سبک نوشتن زدهام. ما در حوزه لغتسازی عملکرد خوبی نداشتهایم برخلاف برادران عرب زبان که به دلیل تصریف کلمات خیلی سریع دست به جعل کلمه میزنند شاید جدا نویسی کمک کند که ما ریشههای کلمات را بهتر بشناسیم و در آن سو بتوانیم معادلات بهتری را برای کلمات بیگانه بسازیم. اما من فقط در حوزه کتابهای خودم دست به این کار میزنم و شاید اگر من مسئول روزنامه، پایگاه اینترنتی و … بودم دست به این کار نمیزدم.»
فارغ از برخی انتقادهایی که به این رسمالخط شده است (که در جای خود قابل بحث است)، به واقع این شیوه میتواند مزیتهایی داشته باشد. اول اینکه دیدن کلمههایی مانند «لبخند»، «ایستگاه»، «سرایداری»، «تلهویزیون»، «بدهکار»، «خواستگاری»، «مردهگان»، «دسترسی»، «رهبر»، «ایمیل»، «پیوست»، «بستهگان»، «بزرگوار»، «خوشبخت»، «دانشجو»، «چهگونه»، «پیگیری»، «برایش»، «بهتان»، «بهشان»، «بهش»، «دیروز»، «امروز»، «فروشگاه»، «جایگاه»، «آهنگر»، «مسگر»، «آرایشگر»، «بهداشت»، «بهبود»، «رانندهگی»، «زندهگی»، «همهگی»، «همیشهگی»، «ویژهگی»، «همخانهگی» و کلماتی مانند «همراه»، «همسر»، «همسفر»، «همخانه» همانگونه که امیرخانی انتظار دارد به ریشهشناسی کمک شایان میکند.
دوم، اهمیت ریشه در کلمه را دوچندان نمایش میدهد. «خواستگاری» را با «خواستگاری»، «بهداشت» را با «بهداشت»، «دانشجو» را با «دانشجو» و تمام کلمات «همراه، همسر، همسفر» را با «همراه، همسر، همسفر» مقایسه کنید. در جدانویسی، ناخودآگاه اهمیت ریشه را در کلمه به صورت تاکیدی دریافت میکنید. این در حالی است که در سرهمنویسی، به دلیل تکرار و عادت، کلیاتی از مفهوم کلمه را درک میکنیم. این درک ریشه میتواند لذتی در مطالعه نیز ایجاد کند. (تمامی کلمات از متن کتاب استخراج شده است)
از دیگر ویژگیهای نوشتاری کتاب، استفاده از کسره یا نشانهی اضافه است. توضیحات مفصل دربارهی این روش نوشتاری را میتوانید در مطلب «در ضرورت نوشتن نشانهی اضافه» مطالعه کنید.
البته قرار نیست همهی نویسندگان این گونه بنویسند. این روش سبک نویسنده و جزئی از برند او شده است. به طوری که هنگامی صفحهای از کتابهای وی را به صورت تصادفی باز کنیم و بدون نگاه به نام نویسنده مطالعه کنیم، از شیوهی نگارش متوجه میشویم که این کتاب متعلق به «رضا امیرخانی» است.
گیرایی محتوا
گرچه اغلب کتابهای امیرخانی به گونهای هستند که هنگامی که شروع میکنید، کمتر میتوانید آن را بر زمین بگذارید، گیرایی محتوای کتاب 343 صفحهای «نیم دانگ پیونگ یانگ»، بیشتر به دلیل وجود اطلاعات کم و عجیب و غریب دربارهی کره شمالی، و نیز سوالاتی است که نگارنده اینطور مینویسد: «چه چیز کرهی شمالی برای ما، برای مخاطب ایرانی جذاب است؟ مخاطب چه سوالی دارد؟ قسمتی را حدس میزند و قسمتی را شنیده است … پس به خلاف ظاهر و انتظار اولیه، سوال باید جای دیگری باشد. سوال اصلی اینجاست. آیا ما دو کشور به هم شباهت داریم؟ آیا پس از تحریمهای مهیب و شدید شباهت خواهیم داشت؟»
او سعی میکند واقعیات را بدون سوگیری ببیند و مستندنگاری کند:
«تمام تلاشم این بود که قبلِ سفر عمیق تحقیق نکنم. آثار مربوط به کرهی شمالی را کمتر بخوانم و فیلمها را نبینم. دنبال این بودم که تصویر اولیهام سالم باشد و فارغ از پیشداوری.»
و در پاسخ به پرسش کنسول سفارت کره شمالی در ایران میگوید: «نوشتن سفارشبردار نیست … اما اطمینان میدهم که آنچه بنویسم از همهی گزارشهای غربی از پیونگیانگ، آرامتر و از همهی گزارشهای دولتی از پیونگیانگ، واقعبینانهتر است. بنابر این امیدوارم جز حقیقت ننویسم.»
با این وجود اشتراک تحریم میان ایران و کرهی شمالی، باعث میشود این عامل نیز در معادلات و اتفاقات سفر به وضوح دیده شود. شاید اگر کشور ایران تحت تحریم قرار نداشت، با حساسیت کمتری به این عامل در مشکلات کره شمالی نگریسته میشد:
«بعد از سفر میافتم به جان هر آنچه در اینترنت راجع به کرهی شمالی نوشتهاند. چند ترجمه هم اواخر وارد بازار کتاب شده است. همه را میخوانم. چند فیلم هم میبینم. مهمترین شباهت این است که همه را فراریها نوشته بودند. قصهها و روایتها، فضای بسته و خشنی را نشان میدهند که برونرفت از آن امکانپذیر نیست مگر با فرار. فضایی خشک و سرد … البته آن چه ما دیدیم هم تفاوت معناداری نداشت با این تصاویر … الا یک تفاوت … تصاویر مرسوم، اثر تحریم را در این تکصدایی نمیدیدند یا نمیخواستند ببینند.»
سفرنامه با رعایت ویژگیهای داستانی
رضا امیرخانی با کتابهای داستانیاش معروف است. او درخصوص کارنامهی خود در زمینهی سفرنامه در نامهای به سفیر کره شمالی در تهران مینویسد: «به او توضیح میدهم که در کارنامهام دستِ کم دو سفرنامهی خارجی (افغانستان و آمریکا) و یک سفرنامهی داخلی (داستان سیستان) دارم؛ البته واقعیت آن است که رمان بیوتن را و واقعهنگاری داستان سیستان را سفرنامه جا زدهام!» شاید اتفاقی و شاید هم به دلیل همین تسلط وی در داستاننویسی است که سفرنامهی او به کرهی شمالی، ویژگیهای داستانی همچون پاسخ به یک مسئله، رشد شخصیتها (همانند آقای ری)، معرفی شخصیتها در بخشهایی از کتاب و رجوع در چند بخش جلوتر به آنها (همانند بازرگان آمریکایی و پیرمرد بداخلاق فرودگاه)، و شوک آخر داستان را هم دارد. موضوعی که کتاب «نیمدانگ پیونگیانگ» سفرنامهی کره شمالی را جذابتر هم میکند.
میتوانید بخشهایی از کتاب را در اینجا مطالعه بفرمایید.