حس خوب داشتن همکارِ خوب

* وجود همکار با اخلاق و خندان باعث می‌شود محیط شادی در محل کار داشته باشی و از لحظات حضور در اداره لذت ببری

* وجود همکار صادق در محیط کار باعث می‌شود سعی کنی با افراد بیشتری صادق باشی

* حضور کنار همکار با سخاوت در نشر علم، باعث می‌شود از او بیشتر بیاموزی

* وجود همکاری که مطمئن هستی پشت سرت غیبت نمی‌کند، باعث می‌شود احساس امنیت داشته باشی و یاد بگیری پشت سر دوستان غیبت نکنی

* یک همکار بخشنده به تو بخشندگی یاد می‌دهد

* همکار اهل کتاب، محیط را آماده می‌کند تا اهل کتاب باشی و مطالعه

* وقتی تو را با عشق به نمایشگاه کتاب می‌برد و برمی‌گرداند، عشق از او می آموزی

* یک همکار با پشتکار و دارای وجدان کاری، باعث افتخار اداره است و  تو که همکارش هستی

* انرژی مثبت همکار خوب، اتاق کار را نیز سرشار از انرژی مثبت ‌می‌کند و همکاران دیگر را مجذوب اتاق

* همکار هم‌صحبت خوب، کاری می‌کند تا مسیری که می‌توانی 5 دقیقه‌ای پیاده طی کنی را حاضری با کمال میل با او نیم ساعت در ترافیک بمانی

* حس خوب همکار مهربان و دل نازک، پذیرایی از پرندگان را می‌آموزد و رحم به دیگران

* کار کردن در کنار همکار متخصص، اعتماد به نفست را بالا می‌برد زیرا اطمینان داری کسی هست که وقتی در مسئله‌ای گیر کردی کمکت کند. می دانی پشتوانه ای داری

* همکار خوب با کودک درون فعال، کودک درون تو نیز فعال می‌کند تا در بزرگسالی از بازیهای کودکانه لذت ببری

* کار کردن در کنار همکار باسواد باعث می‌شود تشویق شوی تا دانش‌ات را افزایش دهی

* حتما به همین دلایل است که دلت نمی‌خواهد واحد کاری‌ات را عوض کنی و حس خوب بودن کنار چنین همکاری را از دست بدهی

* به همین دلایل و دلایل بسیار دیگری است که با خود می اندیشی، ای کاش من هم بتوانم همکار خوبی برایش باشم

«نعمت بزرگی است داشتن همکار خوب»

تفکر سیستمی و حقوقهای نجومی

این روزها در حال مطالعه کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» هستم. «رولف دوبلی» در فصل هجدهم کتاب چنین می‌نویسد: «علنی کردن حقوق مدیران عامل باعث کم شدن درآمدهای نجومی نمی‌شود که برعکس، آن را افزایش نیز می‌دهد. هیچ کس دلش نمی‌خواهد در حرفه‌ی خود یک مدیر بازنده لقب بگیرد.»

اینجا بود که به یاد دو موضوع افتادم: 1- صحبتهای معلم گرامی جناب شعبانعلی در فایل صوتی آموزشی حرفه‌ای‌گری در محیط کار. آنجایی که داستانی را از دن اریلی در کتاب The Honest Truth About Dishonrsty نقل می‌کنند. داستان خرده‌دزدی‌های فروشندگان و دزدی بزرگ یک نفر در یک مرکز فرهنگی هنری. در این داستان مشخص می‌شود که مبلغ رقمی 130 هزار خرده‌دزدی بسیار بیشتر از یک عدد دزدی کلان است درصورتی که مدیران آن مرکز فکر می‌کردند تمام مشکل همان یک دزدی کلان بوده است. 2- جنجالهایی که بر سر حقوقهای نجومی به راه افتاده بود و سامانه‌ای که قرار بود به منظور شفاف‌سازی حقوق مدیران و اعلام عمومی آن راه‌اندازی شود. اتفاقا راه‌اندازی آن سامانه طرفداران و مخالفان پر و پاقرصی هم داشت.

نتیجه‌ای که می‌خواهم بگیرم اینکه  طبق صحبتهای «رولف دوبلی»، ممکن است علنی کردن حقوق مدیران، باعث شود برخی از مدیرانی که حقوق کمتر می‌گیرند وسوسه شوند با توجیه‌هایی که برای خود درست می‌کنند برای رسیدن به سطح بالاتر با روشهای گوناگون اقدام به افزایش حقوق خود (حتی اندک) نمایند. این برخی افراد با توجه به درصد تشکیل‌دهنده جامعه‌، تعداد زیادی نفرات را شکل می‌دهند و قاعدتا در مقایسه با آن دانه‌درشتها حجم پول بیشتری از بیت‌المال مصرف خواهد شد. (با وجود کم بودن و احتمالا قانونی بودن این نوع افزایش حقوق) درنهایت بازمی‌گردیم به تفکر سیستمی. اینکه ممکن است برای حل یک معضل چاره‌ای اندیشیده شود که خود ممکن است معضل دیگری را بیافریند. این مثالها و استدلالها در لحظه مطالعه فصل هجدهم کتاب به ذهنم رسید و اصلا بر صحت یا عدم صحت آن ادعایی ندارم ولی ندیدم کسی از این زاویه به مسئله نگاه کند. حرف اصلی من این است که حتی در مواردی که مطمئن هستیم، حواسمان باشد هر تصمیمی که می‌گیریم ممکن است اثرات دیگری داشته باشد که دقیقا برعکس هدف ما باشد. درواقع باید همیشه در تصمیم‌گیریها، حواسمان به تفکر سیستمی باشد. پس حتی شاید راه نیفتادن سامانه هم باعث معضلات دیگری شود و مثلا با علم به معایب، لازم باشد اینکار انجام شود. جامع نگری، سبک سنگین کردن مزایا و معایب و درنهایت تصمیم گیری، علاوه بر اینکه از اشتباهات جلوگیری می کند، باعث می شود برای تبعات احتمالی یک تصمیم آگاهانه چاره اندیشی کنیم.

تجربه کتابخوانی و گودریدز – به سفارش محمدرضا زمانی

پیش‌نوشت: خوشحالم که یکی از دغدغه‌های همیشگی دوستانم (بویژه دوستان متممی) کتابخوانی است. در هر وبلاگ و سایتی که سر می‌زنم و هر صحبتی که رد و بدل می‌شود رد پای کتاب، این یار مهربان و بی‌زبان، وجود دارد. مطمئنا در این میان افراد بسیاری هستند کتابخوان‌تر از من و به همین دلیل نیازی به نوشتار در‌خصوص کتابخوانی نمی‌دیدم ولی با توجه به دلایل ذکر شده در مطلب قبل و نیز پاسخ به محمدرضا زمانی عزیز این تجربه را می‌نویسم، شاید که مفید واقع شود. شایان ذکر است مطلب ذیل صرفا تجربیات و دیدگاههای شخصی اینجانب است و ممکن است بنا بر اقتضای شرایط هر فرد متفاوت باشد.

درطول سالها، کتابهای زیادی مطالعه کردم ولی نه با برنامه جدی و روزانه. تا چندی قبل نیز با وجودی که روزانه بیش از 100 صفحه مطالعه داشتم ولی این مطالعات اغلب به صورت پراکنده در سایتهای مختلف، مقالات، مجلات و خبرنامه‌ها بود که آن را مطالعات سطحی می‌نامم؛ ملغمه‌ای از مقالات و یادداشتهای کوتاه.

تیر ماه 1392 بود که با سایت گودریدز آشنا شدم و اکانتی ایجاد نمودم. در آن هنگام با وجودی که به این شبکه اجتماعیِ تازه کشف شده، علاقه‌مند شده بودم و دوستانم را ترغیب به عضویت می‌نمودم، شاید ترس از اینکه دیگران ببینند چه مدل کتابهایی را مطالعه می‌کنم و فاش شدن مدل ذهنی من موجب شد، تا مدتی هیچ کتابی ثبت نکنم. در فروردین 1394 قرعه ثبت اولین کتاب به نام قوی سیاه نسیم طالب درآمد و یکی دو روز بعد تعداد دیگری کتاب به لیست to-read اضافه کردم ولی باز هم تا پایان همان سال از سایت استفاده ننمودم. ظاهرا ابتدای هر سال در فرصتی که فراهم می‌شد مجددا می‌خواستم به کتابخوانی خود نظم خاصی ببخشم. بالاخره از اوایل سال 1395 کتابخوانی را به صورت جدی‌تر شروع کردم و خوشبختانه پس از مدتی توانستم به عادت روزانه تبدیل نمایم. در این فراز و نشیب در سال 2016، 32 عنوان کتاب را به طور کامل مطالعه کردم. در ابتدای سال 2017 نیز هدف خود را مطالعه 52 کتاب (هر هفته یک کتاب) در نظر گرفتم که تاکنون با گذشت حدود سه ماه، 35 عنوان کتاب تمام شده دارم. (البته اگر بشود برخی از آنها را که کم حجم هستند کتاب نامگذاری کرد)

با بازنگری که در این موضوع کردم چند دلیل اصلی را برای روند تبدیل شدن به کتابخوان می‌بینم.

1- مطالعه منظم‌تر متمم تا حد ممکن، و تمامی نوشته‌های معلم گرامی آقای شعبانعلی به طور ویژه (ترغیب‌ها و معرفی کتابهای مختلف تقریبا در اغلب دروس متمم)

2- به وجود آمدن گفتمان درباره کتاب در محل کار و وجود همکاران خوب و اهل مطالعه

3- حضور بیشتر در جمع متممی‌ها و افراد علاقه‌مند به کتاب ازطریق مطالعه وبلاگها و گفتگوهای نوشتاری (پس اگر تازه شروع به کتابخوانی می‌کنید سعی کنید در جمع افرادی باشید که کتابخوان هستند)

4- تصمیم به مطالعات هدفمند جامع و کنار گذاشتن مطالعات پراکنده ازطریق محدودکردن مطالعه سایتهای متفرقه، سایتهای خبری و نیز ایجاد محدودیت در چک کردن ایمیل

5- نظم بخشیدن به کتابخوانی با استفاده از شبکه اجتماعی گودریدز (لازم به ذکر است این شبکه نیز مانند هر شبکه اجتماعی دیگر اعتیادآور است و لازم است از همین الان برای استفاده از آن محدودیتهایی را وضع کنیم. مثلا من برای خودم قانون گذاشته‌ام که فقط روزی یک بار به آن سر بزنم.)

و اما درباره گودریدز:

پس از ایجاد اکانت در سایت، مهمترین بخشهای قابل استفاده، جستجوی نام کتاب موردنظر و قرار دادن آن در سه گروه یا اصطلاحا قفسه shelf با عناوین ذیل است:

read: کتابهای مطالعه شده (برای کتابی که در این قفسه قرار می‌دهید تاریخ پایان مطالعه را مشخص کنید)

currently-reading: کتابهای در حال مطالعه

to-read: کتابهای در لیست انتظار برای مطالعه (کتابهایی که دارید ولی هنوز مطالعه نکرده‌اید و نیز کتابهایی که می‌خواهید بعدا تهیه کنید)

امکان اضافه کردن shelfهای دیگر نیز وجود دارد ولی وقت خودتان را با ایجاد دسته‌بندیهای متعدد هدر ندهید. به قولی عاشق برنامه‌ریزی نباشید و عمل‌گرا باشید.

برخی از مهمترین امکانات گودریدز:

Librarians یا کتابداران: پس از مدتی فعالیت در گودریدز با مشکلی مواجه شدم. برخی از کتابهایی را که نیاز دارم در گودریدز از قبل ثبت نشده است. به دنبال راه حلی برای این موضوع متوجه شدم گروهی از اعضا به نام کتابداران وجود دارند که امکان ثبت و ویرایش کتاب را دارند. کاربران درخواستهای ثبت یا ویرایش کتاب را در گروههایی که به این منظور ایجاد شده ارسال می‌نمایند و کتابداران، این درخواستها را اجرا می‌کنند؛ لذا به منظور راحت‌تر شدن خودم و نیز کمک به دیگر کاربران، درخواست کتابداری را ارسال کردم و پس از چند هفته این امکان برایم به وجود آمد.

Challenges: مشوقها و شاخصهای خوبی برای ارزیابی پیشرفت سالانه‌تان هستند. در انتهای سال میلادی نیز گزارش کاملی از جزئیات کتابخوانی‌تان ارائه می‌دهد. اینکه به طور متوسط روزانه چند صفحه مطالعه کرده‌اید و غیره

Friends: درواقع هر شبکه اجتماعی با حضور friendsها معنا می‌یابد. می‌توانید تعداد دوستان را افزایش دهید تا از فعالیتها و نظرات آنها مطلع شوید. توجه داشته باشید که برای کسب بهترین نتیجه فقط افرادی را add کنید که بیشترین سلیقه و همخوانی را با شما دارند؛ درغیراینصورت ملغمه‌ای از دوستان با کتابها و سلایق متفاوت و مختلف خواهید داشت. بدین منظور یکی از بهترین ابزارها، مقایسه compare کتابهایتان می‌باشد.

Groups: گروه های متشکل از افراد مختلف که با هدفهای خاصی ازجمله علایق مشترک به ژانر خاصی از کتاب ایجاد می‌شوند یا مثلا متممی‌ها گروه خاصی داشته باشند تا همدیگر را راحت‌تر پیدا کنند. (شخصا علاقه‌ای به گروهها و درگیر شدن در آنها را ندارم چرا که آفت چنین گروههایی درگیرشدن مجدد در شبکه‌های مجازی و معمولا وقت‌کشی است)

Recommendation: پیشنهاد کتاب برای مطالعه به دو صورت امکان پذیر است. الف) دریافت پیشنهاد از دوستان یا معرفی کتاب به دوستان ب) ارسال پیشنهاد ازطریق الگوریتمهای گودریدز به کاربران (به این پیشنهادهای کامپیوتری خیلی توجه نکنید. بهتر است طبق راهنمایی آقای شعبانعلی کریستالی مطالعه کنید و یاد بگیرید پس انتخاب کتابها را بر اساس ارزیابی‌های خودتان انجام دهید)

تبادل پیام خصوصی بین اعضا: از این گزینه زیاد استفاده کرده‌ام. مثلا دوستی که کتاب تفکر کند و سریع را ترجمه کرده بود (غیر از مترجم کتاب منتشر شده فعلی)، چند فصل از ترجمه‌اش را به منظور کسب نظر برایم ارسال کرد و گفتگوهای مفیدی بین ما رد و بدل شد. یا دوست دیگری گاهگاهی که داستان کوتاهی را می‌نویسد از این طریق اعلام می‌کند تا داستانش را مطالعه کنم. گاهی نیز گفتگوهای دیگری در مورد بعضی کتابها با دیگر دوستان انجام می‌شود.

Trivia و Quizzes: کارکردشان با هم کمی تفاوت دارد. استفاده نکرده‌ام ولی برایم جالب است. می‌توانید خودتان را نسبت به کتابهایی که قبلا مطالعه کرده‌اید بسنجید و از خودتان امتحان بگیرید. حتی می‌توانید کوییزبسازید.

Events: ظاهرا هیچ کس در ایران از رویدادها استفاده نمی‌کند. کاربرد آن مثلا در دعوت شرکت در رونمایی کتاب یا گردهمایی‌های مختلف و اطلاع‌رسانی به کاربران گودریدز است.

Creative Writing: ظاهرا گزینه جالبی هست ولی باز هم به نظر من جزء جذابیتهایی است که ایجاد شده برای اینکه شما را بیشتر در گودریدز نگه دارند و تمرکزتان را بگیرند. به هر حال از این طریق هر فردی می‌تواند نوشته‌هایش در هر دسته‌بندی که فکرش را بکنید از شعر گرفته تا داستان، دل نوشته یا سفرنامه در ژانرهای مختلف ثبت کند و در معرض نمایش برای دیگر دوستان گودریدزی قرار دهد تا ببینند و نظر دهند و لایک کنند.

Best Books: بهترین کتابهای منتخب گودریدزیها در دسته‌بندیهای ماه جاری، سال دلخواه، دهه 2010، قرن بیست و یکم، و تمامی سالها در ژانرهای مختلف

Widgets: برای استفاده از این ابزار ابتدا باید تنظیمات مورد دلخواهتان را انجام داده تا مثلا فهرست پویای کتابهای در حال مطالعه currently reading را در وبلاگ یا سایت خود نمایش دهید.

چند توصیه:

Review بنویسید: پس مجبورید درباره کتاب فکر کنید. در طول مطالعه کتاب سعی می کنید بهترین جاهای کتاب را انتخاب کنید و به خاطر بسپارید. همچنین دوباره بعد از مطالعه، نگاهی اجمالی به کتاب می‌اندازید. نتیجه گیری‌تان از کتاب را ثبت کرده‌اید و علاوه بر کمک به دیگران در انتخاب یا نتیجه‌گیری‌شان از کتاب، خودتان نیز بعدا می‌توانید مراجعه کنید. (البته از آنجایی که این ریویووها همانند اغلب متون اینترنتی معمولا کوتاه هستند و همانطور که می‌دانید تأثیر متون طولانی را ندارند، بهتر است در یک فایل ورد یا پاورپوینت مطالب مفید را برای خودتان یادداشت نمایید ولی ثبت مطالب کوتاه در گودریدز نیز به قولی بهتر از هیچی هست.

باز هم معتاد نشوید: منتظر لایک نشوید و مدام گودریدز را چک نکنید. قرار است این سایت در خدمت کتابخوانی شما باشد نه شما در خدمت درآمدزایی گودریدز

تمرکز در مطالعه یک کتاب به جای همزمانی در مطالعه چند کتاب: گرچه بعضی وقتها اجتناب‌ناپذیر است ولی تا جایی که ممکن است تعداد currently readingها را در حد همان یک یا حداکثر دو کتاب نگهدارید.

گرفتار مد نشوید: مد مطالعه یک کتاب یا نوشته‌های یک نویسنده در گودریدز زیاد مشاهده می‌شود. یک نفر که دوستان زیادی دارد کتابی را مطالعه می‌کند، تعداد زیادی از دوستانش هم آن را لایک می‌کنند و موجی به راه می‌افتد برای مطالعه آن کتاب خاص

درصورتی که تازه شروع به کتابخوانی کرده‌اید برای اینکه کتابخوانی را تبدیل به عادت نمایید کتابهایی را انتخاب کنید که جذبتان می کنند مثلا داستانی بخوانید. برای مطالعه کتابهای non-fiction عجله نداشته باشید.

و در آخر اینکه مطالعه کتاب را به صورت کریستالی و در راستای تکمیل قطعات پازل انجام دهید.

ادبیات در حال فراموشی

مولوی را به اندازه بسیاری از مردم می‌شناختم. نام وی را جسته و گریخته بعضی وقتها می‌شنیدم، با کتابهایش آشنا بودم و بعضی از اشعارش را مطالعه کرده یا شنیده بودم. چند سال قبل کتاب غزلیات شمس تبریز را خریداری کردم و با تمام علاقه‌ای که داشتم، فقط گوشه‌ی کتابخانه جا گرفت. وقتی تصنیف دیدار مولانا و شمس همایون شجریان را شنیدم شیفته شدم تا بیشتر از دیدگاههای خداوندگار قونیه مطلع شوم ولی اقدامی در این خصوص نکردم. هفته‌ی قبل به صورت اتفاقی گزیده کتاب «فیه ما فیه» به دستم رسید و چند خطی از صفحات مختلف آن را مرور کردم. ادبیات بسیار زیبا، تمثیلهایش و نکات آموزنده‌اش چنان چشمگیر بود که همان شب مطالعه آن را آغاز و با کلی کلنجار خودم را قانع کردم این کتاب را باید مزه مزه کرد و یکباره نباید به پایان رساند. با وجودی که آقای «مجید ملایی» با دقت در صحت متن و درج پاورقیهای مفید برای درک محتوا موفق عمل کرده بود، به منظور فهم بیشتر مطالب، مطالعه کتاب ارزشمند «پله پله تا ملاقات خدا» را که مدتی در برنامه داشتم، آغاز کردم. ادبیات وزین و ارزشمند استاد زرین‌کوب در کنار زیباییهای زندگانی و دیدگاههای شمس و مولانا بقدری جذاب بود که به سختی می‌توانستم این کتاب زیبا را برای ساعاتی کنار بگذارم. در اینجا ذکر نکات ذیل خالی از لطف نیست.

1- آقای شعبانعلی گرامی از یادگیری کریستالی می‌گویند که همیشه در ذهن من مانده است و سعی می‌کنم بدین‌گونه رفتار کنم. می‌خواهم به این موضوع تقدم و تأخر در یادگیری را نیز اضافه کنم. بدین معنی که گاهی هنگام یادگیری موضوعی متوجه می‌شویم اگر همینجا متوقف شده و قبل از ادامه، بحث تکمیلی دیگری را یاد بگیریم، موضوع قبل را بهتر می‌فهمیم. لذا بهتر است ترتیب یادگیری از منابع مختلف و چیدن پازل را طوری انجام دهیم که حداکثر استفاده را ببریم. در این مورد خاص، مطالعه «فیه ما فیه» قبل و بعد از مطالعه کتاب «پله پله تا ملاقات خدا» تفاوت زیادی دارد.

2- بعضی کتابها هستند که در کنار مطالعه هدفمند کتابهای تخصصی و به روز بسیار مفید می‌باشند؛ علاوه بر اینکه زنگ تفریحی محسوب می‌شوند، مطالعه آنها ضروری نیز می‌نماید. همانطور که یک مسلمان باید حداقل یک بار قرآن کریم را به طور کامل مطالعه کرده باشد، یک ایرانی نیز باید کتابهایی ازقبیل داستانهای شاهنامه، کلیله و دمنه، مثنوی معنوی، دیوان حافظ، منطق‌الطیر عطار و … را مطالعه کرده باشد.

3- بسیاری از کتابها هستند که درک آن توسط عوام سخت و معمولا ناممکن است که علاوه بر عدم تمایل افراد به مطالعه آن، در بسیاری اوقات موجب درک ناقص محتوا یا لذت نبردن از آن می‌شود. توصیه می‌کنم مثنوی معنوی، غزلیات حافظ، دیوان شمس، منطق‌الطیر عطار و کتابهای مشابه را همراه با شرح و تفسیر آنها مطالعه کنید.

4- با وجودی که در متن کتاب «پله پله تا ملاقات خدا» از دیدگاههای مولوی و شمس مطلع می‌شویم و اطلاعات مفیدی کسب می‌کنیم؛ نحوه نگارش زیبای دکتر زرین‌کوب، هم آموزنده‌ی نحوه نگارش است، هم لذتبخش و هم دایره‌ی لغات و واژگان فارسی مخاطب را افزایش می‌دهد. درواقع یکی از مهمترین انگیزه‌ها و دلایلم همین بود.

5- در این چند روز آزمونی انجام می‌دادم که برایم جالب بود. گاهی بخشی از کتاب «پله پله تا ملاقات خدا» را برای اطرافیانم بلند می‌خواندم یا آنها را تشویق می‌کردم پاراگرافی را خودشان مطالعه کنند. گرچه این آزمون کاملا شخصی بود و خالی از رعایت اصول یک تحقیق علمی، ولی نتیجه که دور از انتظار هم نبود، این است که کمتر کسی از آن خوشش می‌آمد و ظاهرا متأسفانه به نوعی داریم از علاقه به این سبک ادبیات دور می‌شویم. حتی درک محتوای آن نیز برای برخی دشوار بود. ای کاش مردم بیشتر با ادبیات و واژگان در حال فراموشی آشتی کنند.

نحوه اطلاع رسانی به مشتری

یکی از عاداتی که برای خودم تثبیت کرده‌ام و دوستش دارم، هفته‌ای یک بار به استخر رفتن است. امروز صبح در پذیرش استخر، فردی را دیدم که چند نفر را میهمان کرده بود و همگی با ذوق و شوق منتظر دریافت کلید کمدهای لباس خود بودند. در این هنگام بود که متصدی با اخم و بداخلاقی ضمن تحویل کلید گفت: «یک ساعت و نیم دیگه بیرون بیایید». با خودم گفتم ای کاش متصدی همان مفهوم را با عباراتی شبیه این جمله می‌گفت: «خوش‌آمدید. یک ساعت و نیم از مجموعه‌ی ما لذت ببرید.»

این فکر و خنده‌های روی لب مشتریان که ناگهان به لب و لوچه آویزان و ناراحت تبدیل شد، مطلبی از وبلاگ ست گادین رو به یادم انداخت که ترجمه آن را در ذیل می‌نویسم.

«در همه ورودیهای ترمینال لاگواردیا، یکی از شلوغ‌ترین فرودگاهها در جهان نوشته است:

ترمینال به منظور تعمیر و نگهداری بسته است.

بین ساعات 12:00 am تا 04:00 am

تا اطلاع ثانوی

فقط مسافرانی که بلیط دارند و کارمندان می‌توانند به ترمینال دسترسی داشته باشند.

چند سوال وجود دارد:

این اطلاعیه برای چه کسانی است؟

این اطلاعیه چه تأثیری بر روی دیگران خواهد گذاشت؟

برای نویسنده اطلاعیه: آیا شما عصبانی هستی؟ خسته هستی؟ تلاش می‌کنی تا به مردم درس بدهی؟

چه احساسی به انسان دست می‌دهد وقتی اطلاعیه را با صدای بلند بخواند؟

و … آیا این اطلاعیه شفاف است؟

وقتی که من این اطلاعیه را مشاهده کردم، تعجب کردم که چه نیازی بود بنویسند «تا اطلاع ثانوی». آیا همه قوانین تا اطلاع ثانوی نیستند؟

و چرا می‌گویند 12:00 am درصورتی که عبارت «نیمه شب» بسیار شفاف‌تر منظور را می‌رساند.

آیا واقعا نیاز است که این موضوع را هر روز به کارمندان اطلاع‌رسانی کنیم؟

گیج‌کننده‌تر اینکه هرکسی این اطلاعیه را مطالعه کند در ابتدا مطمئن می‌شود ترمینال بسته است و در خط دوم اطلاعیه موضوع را می‌فهمد.

شاید بهتر باشد که اطلاعیه را اینطور بنویسند:

سلام. به منظور شستشو، این ترمینال هر شب برای ملاقات‌کنندگان از نیمه شب تا ساعت 4 am بسته است.

تردد مسافرانی که بلیط دارند را در تمامی ساعات گرامی می‌داریم.

متشکریم»

لزوم استفاده از سامانه‌های ابری

سالهاست به دلیل نوع فعالیتم، نیاز دارم فایلهای متنی و غیرمتنی را در کامپیوترهای مختلفی در اداره، دفتر کار، منزل و … جابجا نمایم تا علاوه بر در دسترس بودن بتوانم هرکجا خواستم تغییرات مدنظرم را روی آنها انجام دهم. قبلا اینکار را با استفاده از «فلش‌مموری» انجام می‌دادم که موجب چند مشکل اساسی می‌شد.

الف- در ابتدا فایلها را روی کامپیوتر کپی کرده و روی آن کار می‌کردم. این موضوع سبب شد از یک فایل چند نسخه متفاوت داشته باشم. نسخه‌های متعدد و تعداد زیاد فایلها مشکلاتی را ایجاد می‌کرد. گاهی فراموش می‌کردم کدامشان آخرین نسخه هستند. گاهی کپی کردن تعداد زیاد فایلها زمان‌بر و سخت بود.

ب- بعضی وقتها که حوصله کمتری برای کپی کردن و … داشتم، تغییرات را روی فایل داخل فلش انجام می‌دادم. حالا مشکلات بیشتری به وجود آمد. دو بار فلش ویروسی شد، یک بار هم خراب شد که در هر سه مورد تمامی اطلاعات روی آن از بین رفت.

ج- جابجایی و گم شدن فلش هم داستان خود را داشت. استرسی که بعد از گم کردن فلش به من دست می‌داد. گاهی فراموش کردن برداشتن آن از روی کامپیوتر بعد از کپی کردن اطلاعات هم موجب می‌شد اطلاعات را هرموقع که می‌خواهم در دسترس نداشته باشم.

اردیبهشت 1392 بود که با فضاهای ابری آشنا شدم و به تبع آن شروع به استفاده از سرویس‌دهنده دراپ‌باکس Dropbox کردم. از آن زمان تاکنون استفاده از فلش به حداقل و فقط در موارد ضروری کاهش پیدا کرده و دیگر نیازی به جابجایی ندارم.

مثالی که ذکر کردم، نمونه‌ای بسیارکوچک از مزایای استفاده از سرویس‌دهنده‌های ابری است. برخی از مزایای استفاده از این سامانه‌ها به شرح زیر است:

1- رفع عیوبی که در مثال بالا ذکر شد.

2- در دسترس بودن اطلاعات در هر جایی که نیاز باشد ازطریق کامپیوتر، موبایل، تبلت و حتی روی فضای وب

3- امکان به اشتراک‌گذاری اطلاعات میان افراد موردنظر (در موارد زیادی از این امکان استفاده کرده و می‌کنم. به عنوان مثال هنگامی که سردبیر ماهنامه‌ای بودم، محتوای نشریه را از این طریق با همکاران به اشتراک می‌گذاشتم. همچنین در حال حاضر برنامه‌ریزیها و هماهنگیهای لازم جهت تولید فیلم میان همکاران از این طریق اطلاع‌رسانی می‌شود.)

4- عدم نیاز به متخصص راه‌اندازی و نگهداری سرور و خریداری سخت‌افزار مربوطه (صرفه‌جویی در هزینه‌های خرید سرور، تجهیزات جانبی نگهداری، مصرف برق، تأمین امنیت، بکاپ اطلاعات، دستمزد کارشناس و …)

5- سرویس‌دهنده‌های ابری محدود به ذخیره‌سازهای اطلاعات نیستند. شرکتهای زیادی همانند ادوبی و مایکروسافت در تمامی نرم‌افزارهای تولیدی خود امکان خدمات ابری را فراهم می‌کنند. امروزه سرویسهای متنوعی بر روی نرم‌افزارهای مختلف ازهمین طریق ارائه می‌شود. برخی از این سرویسها که استفاده می‌کنم بدین قرار می‌باشد:  onenote ، Mendeley ، wunderlist ، 1password ، فکس مجازی و …

6- همانطور که در نمودار زیر ملاحظه می‌شود اولین مهارت برتر در سال 2016، مهارت پردازش ابری است. پردازش ابری در ایران هنوز بکر و دست نخورده است و فضاهای کسب و کار زیادی در این حوزه می‌توان ایجاد کرد.

ملاحظات:

1- مهمترین موردی که باید در زمینه استفاده از این خدمات مدنظر قرار داد، امنیت است. در مباحث امنیت فناوری اطلاعات، از مثلث امنیت شامل محرمانگی، صحت اطلاعات و در دسترس بودن نام می‌برند. بدین معنی که باید محرمانگی اطلاعات حفظ شود. از مخدوش نمودن، دستکاری، جعل اطلاعات و خرابکاری جلوگیری گردد. هر زمان که نیاز داشتیم اطلاعات و سرویس در دسترس باشد.

2- باید دقت شود به صورت دوره‌ای از اطلاعات و سرویس فایل پشتیبان (Backup) گرفته شود.

3- توجه داشته باشیم هیچ سرویس رایگانی واقعا رایگان نیست. این خدمات رایگان را به بهای در اختیار قراردادن اطلاعاتمان به شرکتهای سرویس‌دهنده به دست می‌آوریم و ممکن است مورد تجزیه تحلیل و آنالیز قرار گیرد. پس حواسمان باشد به اندازه‌ای که بهره می‌گیریم، به آن شرکت سودرسانی کنیم و اطلاعات محرمانه، سازمانی و دولتی را در اختیار این شرکتها قرار ندهیم.

درمجموع همانطور که مشاهده می‌شود با در نظر گرفتن و رعایت نکاتی، استفاده از پردازش ابری برای مصارف شخصی و سازمانی بسیار مناسب و سودمند می‌باشد. در حادثه ساختمان پلاسکو شاهد بودیم که بسیاری از اسناد و کامپیوترهای موجود جهت حفظ اسناد حسابداری از بین رفت و حتی شنیده می‌شود برخی از صاحبان کسب و کار به منظور برداشتن این اسناد به داخل ساختمان هجوم می‌بردند. این درحالی است که درصورت استفاده از سامانه ابری کمتر شاهد چنین مشکلاتی می‌بودیم.

 

بازنگری در عادات شخصی و رسمهای اجتماعی

چندی پیش منزل یکی از آشنایان بودیم که صحبت از رسمهای قدیمی در ایام خاصی از سال شد. یکی از مراسمهایی که در شهر آنها انجام می‌دادند خیلی عجیب، بی‌معنی و بدون فایده بود. (به منظور عدم سوء برداشت نمی‌توانم آن رسم را توضیح دهم.) وقتی از وی دلیل این امر را پرسیدم. ایشان گفتند که دلیل آن را هیچ‌ کسی نمی‌داند ولی این رسمی هست که از قدیم بوده و همه انجام می‌دادند.

1- در ویدئویی که علی کریمی معرفی کردند، Susan Blackmore از meme یا همان الگوهای رفتاری صحبت می‌کند. اینکه بسیاری اوقات بدون اینکه دلیل رفتاری را بدانیم، آن رفتار را تکرار می‌کنیم و به ماشین کپی و تقلید تبدیل می‌شویم. (مثال جالب دستمال توالت)

2- داستان میمونها و نردبان را احتمالا شنیده‌اید. اینکه میمونهای جدید بعد از مدتی، یک رفتار اجتماعی را انجام می‌دهند؛ صرفا به دلیل اینکه دیگران  آن را انجام می‌دهند بدون هیچ منظور خاصی

3- ماجرای «نگهبانی از نیمکت خالی» را نیز شاید شنیده باشید. نگهبانی از نیمکتی که برای چند ساعت لازم بوده ولی بعد به عادت تبدیل شد و 41 سال ادامه داشت بدون هیچ دلیل.

4- داستان کوتاه «لاتاری» نوشته شرلی جکسون، شاهکاری است که پیروی از خرافات و رسمهای بی‌هدف را به خوبی نشان می‌دهد. (مطالعه این داستان کوتاه را توصیه می‌کنم.)

5- مباحث مربوط به قربانی‌کردن انسانها و آتش زدن همسر افراد متوفی در برخی از ملل را نیز احتمالا شنیده‌اید. مواردی که کورکورانه تا چندی پیش ادامه داشت.

انبوهی از رفتارهای اجتماعی بدون دلیل و منطق وجود دارد که پیروی از آنها جزو عادتهای انسان شده است. لازم است گاهگاهی در رفتارهای خود فکر کنیم. جایگزینی عادتهای بی‌فایده و مضر با عادتهای سودمند، از اولین قدمهای پیشرفت و موفقیت هر انسانی است. ضمن اینکه همانطور که سوزان اشاره می‌کند، حتی در عصر تکنولوژی، تم‌ها (Teme) می‌توانند نسل بشر را با مشکل جدی مواجه سازند.

رویای بزرگ یا اهداف کوچکتر؟ کدامیک در زندگی لازم است؟

در کتاب و فیلم «راز» (که هنوز نخوانده و یا ندیده‌ام ولی تعریفش را شنیده‌ام) و اغلب کتابها و سخنرانیهای موفقیت می‌گویند بهترین چیز و هدفی که به نظرتان می‌رسد را دائم مدنظر قرار دهید و رویاپرداز باشید.

«رندی پاش» در کتاب «آخرین سخنرانی» می‌نویسد: رویاهای بزرگ داشته باشید. به خودتان اجازه بدهید رویاپرداز باشید. به کودکان‌تان هم یاد بدهید رویاپرداز باشند.

«دونالد ترامپ» در کتاب «101 راه موفقیت در کسب و کار» می‌گوید: در مقیاس ترامپ فکر کنید. بزرگتر بهتر است.

«جان ماکسول» در کتاب «انسانهای موفق چگونه می‌اندیشند؟» می‌نویسد: تفکر نهایت‌بین نتیجه‌بخش است زیرا به شما کمک می‌کند تا ایده‌های خود را به نتیجه برسانید. تفکر نهایت‌بین به شما در ارتقای قابلیتهای فکر کردن و نیل به آرزوهایتان یاری می‌رساند.

و اخیرا در متمم با دو مفهوم از چشم‌انداز استراتژیک، آشنا شدیم. یکی به عنوان اهداف قابل دسترسی و دیگری همانند ستاره قطبی که قرار نیست به آن برسیم ولی مسیرمان را مشخص می‌کند.

در زندگی فردی کدام صحیح‌تر هستند؟ داشتن رویای بزرگ همانند ستاره قطبی که قرار نیست به آن برسیم یا تعیین رویای منطقی و قابل دسترس به عنوان اهداف دست‌یافتنی و واقع‌بینانه؟

به نظر می‌رسد هیچکدام نتوانند بر دیگری به طور قطع برتری داشته باشند. هرکدام جایگاه خود را دارند و بسته به موقعیت و شرایط از هر کدام لازم باشد باید استفاده کرد. در نگاه شخصی من غالبا اگر با رویای بزرگ به صورت منطقی برخورد شود، به اهداف قابل دسترس و کوچکتر تقسیم شود، برنامه‌ریزی به درستی انجام شود، به آن سمت حرکت شود و اجرای برنامه به درستی صورت گیرد، کنترل، ارزیابی و بازخورد انجام شده و اصلاح شود، رویای بزرگ همانند ستاره قطبی می‌تواند مفیدتر باشد؛ چرا که زندگی پویا است و معمولا ما انسانها در برهه‌ای از زمان شاید حتی تصور رسیدن به جایگاهی را نداشته باشیم درصورتی که ممکن است رسیدن به آن دور از انتظار نباشد. درواقع هیچ کس هیچ چیز نمی‌داند. اما اگر با رویای بزرگ به صورت منطقی برخورد نشود، چیزی جز سرخوردگی و افسردگی در پی نخواهد داشت.

امیدوارم هرچه که هست اهدافمان را درست انتخاب کنیم و مدیریت استراتژیک زندگی‌مان را به طور صحیح انجام دهیم.

آلودگی هوا و خودروهای تک سرنشین

این چند خط را فقط به عنوان یک درد دل می نویسم. گفتن از آلودگی هوا خیلی موضوع تکراری است و وارد آن نمی شوم. ضمن اینکه متخصص این امر نیستم تا بگویم مشکل کجاست و چطور می شود حل کرد. خودروها چند درصد در آلودگی هوا تاثیر دارند؟ اصلا تاثیر دارند یا نه؟ ولی در هر حال تنها کاری که از دست من و شما برمی آید این است که تا جایی که امکان دارد خودروی خودمان را در این روزهای آلوده بیرون نیاوریم و از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنیم اما وقتی اطراف رو نگاه میکنم پر است از خودروهای تک سرنشین. می دانیم که این آلودگی برای خودمان ضرر دارد ولی چرا خودمان به فکر شخص خود و خانواده مان هم نیستیم و کمترین کاری که از دستمان برمی آید را انجام نمی دهیم؟ در این صورت آیا می توان از ما انتظار داشت به فکر دیگر هموطنانمان باشیم؟

هیچ کس، هیچ چیز نمی‌داند

«هیچ کس، هیچ چیز نمی‌داند» عنوان مطلبی هست که «ست گادین» اخیرا در وبلاگش منتشر کرد. قبلا او را معرفی کردم. «گادین» در این پست خاطره‌ای رو نقل می‌کند از زمانی که می‌خواست یکی از پرفروش‌ترین کتابهایش یعنی «بازاریابی با کسب مجوز» رو منتشر کند که به دلیل پیش‌بینی عدم استقبال از کتاب، مورد مخالفت «جک تروت» یکی دیگر از اساتید بازاریابی واقع می‌شود. «گادین» از درسی که از این موضوع گرفته می‌گوید. (2 دقیقه وقت بگذارید و این درس مهم را در پست گادین مطالعه کنید.)

این موضوع من رو یاد «قوی سیاهی» انداخت که کسی تصور نمی‌کرد وجود داشته باشد و شکنندگی دانش را نمایان می‌کند. به نظرم هیچ وقت چیزی رو نباید با قطعیت اعلام کنیم یا تصمیم بگیریم؛ بلکه همیشه باید حتی شده یک درصد برای بروز هر اتفاقی احتمال قائل شد.

در فرهنگ خودمان هم ضرب‌المثلهایی داریم و خیلی اوقات استفاده می‌کنیم مانند «کسی چیزی نمیدونه، خدا رو چه دیدی، یه سیب رو که بیندازی بالا هزار تا چرخ میخوره»

پی نوشت: در سایت Ted می توانید سخنرانی بسیار زیبا و تاثیرگذار «ست گادین» با عنوان «قبیله هایی که رهبری می کنیم» (17 دقیقه) را با زیرنویس فارسی مشاهده بفرمایید.