– خوانندهی ناآشنا با فرانسیس بیکن، بهتر است قبل از مطالعهی این کتاب، با دیدگاهها و تاثیرات وی آشنا شود. فرض من نیز در نگارش این ریویو این خواهد بود که خواننده با این دیدگاهها آشناست و لذا از توضیحات درباره محتوای کتاب صرفنظر میکنم و علیرغم اینکه مطالب جالب توجه در کتاب زیاد بود، صرفا برخی از نکات را ذکر خواهم کرد.
– چند سال پیش کتاب نوارغنون را با توجه به توصیه بعضی از دوستان، تهیه کردم ولی با وجود علاقهی زیاد، تاکنون مطالعه نکرده بودم. اکنون خوشحالم که مطالعهی آن را چندی به تاخیر انداختم. چرا که درک بهتر این کتاب مستلزم آگاهی و انجام مطالعاتی در زمینههای فلسفی و تاریخی است که تا حدودی انجام دادم. بارها در کتاب اسامی و اصطلاحاتی استفاده میشود و میگذرد. اگر با این اسامی و اصطلاحات آشنا نباشیم، لذت مطالعهی کتاب را از دست میدهیم. همچنین است در نظر داشتن زمان انتشار کتاب (سال 1620 میلادی) و مقایسهی آن با اعصار گذشته و آیندهی نویسنده.
– مترجم کتاب مرحوم محمود صناعی، با قلمی روان و شیوا و در عین حال ادبی و آهنگین، کتاب را به زیبایی ترجمه کردهاند. در ترجمه لغاتی استفاده شده است که بعضا امروزه مهجور ماندهاند و جملهبندی نیز زیبا است ولی معمول نیست. لذا با مطالعهی این ترجمه از کتاب، علاوه بر لذت مطالعهی محتوایی متنی کلاسیک، از لذت مطالعه متن ادبی نیز بهرهمند هستیم.
– یکی از نکاتی که امروزه بارها و بارها در کتابهای متعدد بر آن تاکید میشود، لزوم توجه به شکستها است درصورتی که اغلب به پیروزیها توجه میکنیم و به دنبال علل پیروزیها میگردیم. (نمونهاش کتابهای متعددی است که درباره رازهای موفقیت شرکتهایی مانند اپل و مایکروسافت و نایک و … منتشر شده است درصورتی که از شرکتهایی که شکست خوردهاند کمتر نامی به میان میآید.) جالب است که این موضوع دغدغهی بیکن نیز بوده است. در بخشی از کتاب مینویسد: «چه به جا بود حرف آن مرد که چون در معبدی یک لوحه نقاشی به او نشان دادند که در آن نجات یافتن مردمی از طوفان در نتیجه قبول شدن نذر آنان تصویر شده بود. چنین اظهار داشت: که پس چرا تصویر دیگران را که با وجود نذر و نیاز نجات نیافته و غرق گشتهاند، نکشیدهاند. … از خطایای مستمر عقل انسانی یک این است که از مسائل مثبت بیشتر خوشش میآید و تحریک میشود تا از مسائل منفی، در صورتی که باید خودش را نسبت به هر دو طرف بیطرف نگه دارد. حقیقت اینکه در تقریر هر قضیه صحیح مثال منفی مهمتر از مثبت است.»
– از متن کتاب: «یک نوع مجذوبیت مردم را از ترقی در علوم باز داشته و آن هم احترام به قدمت است که مستند است به اولویت کسانی که در فلسفه با مقام بزرگ معروفند، … قدمت واقعی عبارت است از: عمر طولانی عالم و این قدما که مورد بحث ما هستند درواقع متعلق به زمان ما هستند که هرچند نسبت به ما قدیمیترند ولی نسبت به عالم جوانند و در حقیقت همانطور که ما در آدم پیر به حکم تجاربی که داشته معلومات بیشتری نسبت به امور بشری و قضاوت پختهتری در مسائل میجوییم تا در جوان، همانطور هم از عصر خودمان (که قدیم به نظر میآید) باید انتظارات زیادی داشته باشیم … زیرا این عصر یک عصر مترقی جهان است و تجارب و مشاهدات بیشماری ذخیره کرده.»
– دستهبندی بعضی پدیدهها که بیکن آنها را به بت تعبیر میکند نیز جالب است. نکاتی که امروزه در پژوهشهای دیگر بسط یافتهاند و با اسامی دیگری مفصل درباره آنها بحث میشود. از متن کتاب: «چهار صنف اصنام موجود است که ذهن بشر را مشوب میکنند و من برای تشخیص آنها به هر یک عنوانی دادهام، یعنی طبقه اول را بتهای قبیله و دوم را بتهای غار و سوم را بتهای بازار و چهارم را بتهای نمایشخانه نامیدهام.»
بیکن در ادامه به توضیح هر دسته از بتها میپردازد و به عنوان راه چاره برای احتراز از این بتها، پیشنهادهایی ارائه میدهد.
– با توجه به زمان انتشار کتاب، نو بودن مباحث فرانسیس بیکن و مقاومتهایی که در آن تاریخ در مقابل اینگونه مباحث انجام میشده، در مقدمه و موخرهی کتاب کاملا مشهود است. نگرانیهای او را در جای جای کتاب میبینیم. وی به صورت متعدد پاسخهایی به این مقاومتها ارائه میدهد و این پاسخها جو غالب در آن دوران را به خوبی نمایان میکند.